علایم حتمی ظهور

مهدویت

قبل قيام قائم عليه السّلام خمس علامات محتومات : اليمانىّ و السّفيانى و الصّيحة و قتل النّفس الزّكيه و الخسف بالبيداء.
پيش از قيام قائم عليه السلام ، پنج علامت قطعى خواهد بود: قيام مرد يمنى ، خروج سفيانى ، صيحه آسمانى و كشته شدن نفس زكيه و فرو رفتن در زمين بيابان . ((بين مكه و مدينه ))
الف ) قيام يمانى
قيام اصلاح طلبانه شخصيت فرزانه مرد يمنى در روايات زيادى مورد توجه قرار گرفته است اگر چه اين قيام الهى از نشانه هاى قطعى ظهور مصلح جهان معرفى گرديده است امّا توضيح زيادى در مورد او وارد نشده است و ما هم به ذكر يك روايت و توضيح كوتاهى اكتفا مى كنيم .
امام باقر عليه السلام فرمود:
خروج سفيانى و يمانى و خراسانى در يك سال و يك ماه و يك روز است ... و درميان پرچم ها، پرچمى هدايت يافته تراز مرد يمنى نيست . پرچم او پرچم هدايت است زيرا او شما را به سوى صاحبتان فرا مى خواند. وقتى خروج مى كند فروش اسلحه را بر مردم تحريم مى كند. آن گاه كه قيام كرد به سوى او بشتاب كه پرچم او پرچم هدايت است و جايز نيست مسلمانى از او روى گرداند و اگر چنين كند از اهل آتش است زيرا او به سوى حق و راه مستقيم هدايت مى كند.
در ميان همه پرچم ها، پرچم مرد يمانى و پرچم مرد خراسانى از وجهه الهى و اهميت خاصى برخوردارند. البته پرچم مرد يمنى به مراتب هدايت يافته تر از پرچم خراسانى در ايران است . امّا اين كه چرا اين پرچم هدايت يافته تر است در حالى كه ايرانيان نقش بزرگى در پيروزى و تثبيت حكومت عادلانه امام مهدى عليه السلام دارند و حتى فرمانده نظامى او شعيب بن صالح از اهل خراسان است و نيروهاى ايرانى جمع زيادى از اصحاب 313 نفره و ياران رزمنده او تشكيل مى دهند، ممكن است به خاطر آن باشد كه يمانى بدون ملاحظه كارى مورد توجه خراسانى كه به مسائل جهانى و رعايت امور جارى در دنيا دارد به اسلام عمل كند. از شائبه ها و ناخالصى هايى كه گاهى به اسم اسلام بر ايرانيان سايه مى افكند به دور بوده و احكام اسلام را با قاطعيت به مورد اجرا گذارد.
ب ) خروج سفيانى
علامت حتمى ديگر ظهور مصلح جهان ، تحركات سفيانى و حكومت اوست . سفيانى از بنى اميه و از فرزندان ابو سفيان است . بنابراين اسم او سفيانى نيست بكه نام او عثمان و نام پدرش عنبسه است و اطلاق نام سفيانى بر او به خاطر نسبتى است كه با ابوسفيان دارد.
بحث درباره شخصيت سفيانى و تحركات نظامى سياسى او جز از طريق روايات ممكن نيست و تعيين قطعى شخص او جز با قيامش ميسر نخواهد بود.
سفيانى داراى قيافه اى زشت و چهره اى آبله روست و از شخصيت و روحيه جنايتكارانه و خونخوارى برخودار است .
امام باقر عليه السلام فرمود:
اگر سفيانى را ببينى ، پليدترين مردم را ديده اى . او داراى رنگى بور و سرخ و كبود است .
امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
فرزند هند جگر خوار از وادى يابس ((دره خشك از نواحى دمشق )) خروج مى كند. او مردى است چهار شانه ، با قيافه اى وحشتناك و سرى بزرگ كه بر صورت او آبله نمايان است . وقتى او را مى بينى گمان مى كنى كه داراى يك چشم است . اسمش عثمان و نام پدرش عنبسه است . او فرزند ابو سفيان است . وارد سرزمين ((قرار و معين )) مى شود و بر منبر قرار مى گيرد.
سفيانى شش ماه مى جنگد تا به حاكميت دست مى يابد.
امام صادق عليه السلام فرمود:
سفيانى از نشانه هاى حتمى ظهور است و خروج او از اول تا پايان ، پانزده ماه به طول مى انجامد. شش ماه مى جنگد و وقتى بر پنج شهر دست يافت نه ماه حكومت مى كند و يك روز هم بيشتر نخواهد شد.
آن پنج شهر بنا بر روايات : دمشق ، اردن ، حمص ، حلب و قنسرين مى باشد كه از شهرهاى سوريه ، اردن و لبنان هستند.
امام صادق عليه السلام درباره تاريخ حركت سفيانى مى فرمايد:
از نشانه هاى قطعى ، خروج سفيانى در ماه رجب است .
و امير المؤمنين عليه السلام درباره پرچم او فرمود:
سفيانى با پرچمى قرمز خروج مى كند.
وقتى سفيانى بر پنج شهرى كه ذكر شد تسلط يافت با يك لشكر به عراق حمله مى كند و جنايات بزرگى به وجود مى آورد. او به شدت با اهل بيت عليهم السلام و شيعيان آنها دشمن است .
امام صادق عليه السلام فرمود:
ما و آل ابوسفيان دو خانواده اى هستيم كه به خاطر ((حب و بغض )) خدا با يكديگر دشمنى مى كنيم . ما گفتيم خدا راست مى گويد و آنها گفتند: خدا دروغ مى گويد. ابو سفيان با رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله جنگيد و معاويه با على بن ابى طالب علیه السلام و يزيد بن معاويه با حسين بن على عليهما السلام جنگيد و سفيانى با قائم عليه السلام مى جنگد.
امام باقر عليه السلام فرمود:
يك فرو رفتگى در يكى از قريه هاى دمشق روى مى دهد و گروهى از مسجد آن قريه سقوط مى كنند، در اين حال ترك ها به آن تجاوز مى كنند و در جزيره اى فرود مى آيند. غربى ها نيز مى آيند تا در رمله فرود آيند. اين سال ، سال اختلاف در همه سرزمين هاى اعراب است . مردم شام سه دسته مى شوند و زير پرچم سه نفر به نام اصهب ، ابقع و سفيانى قرار مى گيرند... . سفيانى بر آن دو گروه پيروز مى شود و قصدى جز كشتن آل محمّد عليهم السلام و شيعيان آنها ندارد. از اين رو لشكرى به كوفه مى فرستد و عدّه اى از شيعيان آن را به قتل مى رساند. ودست وپاى آنها را قطع مى كند.
امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
سپاه سفيانى وارد كوفه مى شود و كسى را رها نمى كند مگر اين كه او را به قتل مى رساند. اگر مردى از آنها به گوهرى گرانبها برخورد كند به آن توجهى ندارد امّا اگر كودك خرد سالى را ببيند او را دستگير كرده و به قتل مى رساند.
هم چنين امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
گويا سفيانى يا همراه او را مى بينم كه در كوفه مستقر شده است و كسى ندا مى دهد: هر كس سر شيعه على را بياورد هزار درهم براى او خواهد بود. در اين هنگام همسايه بر همسايه اش مى پرد و مى گويد: اين از شيعيان على است و سر او را مى برد و هزار درهم مى گيرد.
جنايات سفيانى نسبت به مردان و زنان و كودكان كوفه تكان دهنده است و وقتى سپاه او وارد بغداد مى شود هفتاد هزار مرد را مى كشد و شكم سيصد زن را پاره مى كند.
امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
سفيانى هفتاد هزار نفر را به كوفه و بصره در عراق اعزام مى كند و شهرها و مناطق را دور مى زند، اهل علم را مى كشد، قرآن ها را آتش مى زند، مساجد را خراب مى كند، حرام خدا را حلال مرده و به نواختن موسيقى و تار و طنبور در بازار و نوشيدن شراب در راه ها فرمان مى دهد. فحشا را براى نيروهاى خود حلال و آنچه را خداوند بر آنها واجب كرده است حرام مى كند و كسى را از هيچ ظلم و گناهى باز نمى دارد بلكه بر تمرّد و سركشى و طغيان گرى مى افزايد... كودكان را جمع آورى مى كند و روغن را به جوش ‍ مى آورد تا آنان را در آن اندازد كه آنان مى گويند:
اگر پدران ما در برابر تو سركشى كرده اند گناه ما چيست ؟ پس دو نفر از آنها را كه حسن و حسين ناميده مى شوند را به دار مى زند. آن گاه به كوفه مى رود و با كودكان كوفه به همان صورت رفتار مى كند و دو كودك را كه حسن و حسين نام دارند بر درب مسجد به دار مى زند كه خون آنها مثل يحيى بن زكريا به جوش مى آيد. وقتى اين منظره را مى بيند به بلا و هلاكت خود پى مى برد و به شام فرار مى كند. وقتى وارد دمشق مى شود به مى گسارى و معصيت مى پردازد و به يارانش دستور مى دهد شراب بنوشند و گناه كنند و سفيانى در حالى كه سلاحى به همراه دارد زن حامله اى را گرفته و او ر ابه بعضى از يارانش مى سپارد و دستور مى دهد در ميان راه مورد فحشا قرار گيرد و او پس از انجام فحشا شكمش را پاره مى كند و جنين را از آن بيرون مى آورد و هيچ كس توان تغيير اين اعمال را ندارد. در اين جا فرشته ها مضطرب مى شوند و خداوند به جبرئيل عليه السلام دستور مى دهد كه بر ديوار مسجد دمشق ندا دهد:
الا قد جاءكم الغوث يا امّة محمّد، قد جاءكم الغوث يا امّة محمّد، قد جاءكم الفرج و هو المهدى عليه السلام ، خارج من مكّة فاجيبوه .
اى امت محمد! آگاه باشيد كه فريادرس شما آمد، اى امت محمد! همانا فرياد رس شما آمد، فرج شما فرا رسيد و او مهدى عليه السلام است . در خارج مكّه ((مدينه )) است او را اجابت كنيد.
وقتى سفيانى آگاه مى شود امام مهدى عليه السلام ظهور كرده است لشكرى را به مدينه اعزام مى كند تا با او مبارزه كند و به مهدويت پايان بخشد همان گونه كه گذشتگان او و بنى عباس چنين تفكر باطلى را در سر مى پروراندند. امّا وقتى لشكر سفيانى به مدينه مى رسد امام عليه السلام را در آنجا نمى بيند و متوجه مى شود كه او به مكّه رفته است . آن گاه پس از جنايات زيادى كه در مدينه مرتكب مى شوند راهى مكّه مى گردند كه در پهن دشت ميان مدينه و مكّه در زمين فرو مى روند و ما اين واقعه فرو رفتن در زمين را به عنوان يك نشانه حتمى ظهور مورد بحث قرار خواهيم داد.
فرو رفتن لشكر متجاوز سفيانى در زمين ، نقطه شروع شكست آن جرثومه سراسر شرارت است و ديرى نخواهد گذشت كه با فتح كشورهاى اسلامى و ورود امام مهدى عليه السلام به فلسطين ، سفيانى به دست آن مصلح مقتدر به قتل مى رسد و شعله هاى شرارت او به كلى خاموش مى شود.
ج ) نداهاى آسمانى
يكى از نشانه هاى قطعى ، نداهاى اعجاب انگيز آسمانى است كه شور و هيجان عجيبى در سراسر عالم به وجود مى آورد و كافر و مسلمان را تحت تاءثير جدى خود قرار مى دهد و سران متكبر دنيا را وحشت زده ساخته و ياران و شيعيان امام عصر عليه السلام را بسيار شادمان مى سازند به گونه اى كه با شنيدن آنها از خوشحالى زياد در پوست خود نمى گنجند. امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
وقتى منادى از آسمان ندا دهد كه حق با آل محمّد عليهم السلام است در اين هنگام مهدى بر سر زبان ها مى آيد و جام محبت او را مى نوشند و ذكر ديگرى ندارند.
امام رضا عليه السلام فرمود:
نداى آسمانى رحمت بر بندگان و عذاب بر كافران است .
نداى آسمانى زيباترين نغمه ملكوتى است كه گوش هاى اهل ايمان را مى نوازد.
نداى آسمانى ، نداى تحقق اراده الهى است كه به انتظار طاقت فرساى شيعه پايان مى دهد.
نداى آسمانى ، نداى رهايى بخش دين و دين دارى از چنگال ظالمان و منحرفان است .
نداى آسمانى ، نداى دل انگيز مؤمنان است كه فرشته وحى منادى آن است .
نداى آسمانى ، نداى عزّت ، شكوه ، اقتدار و حاكميت شيعيان است .
نداى آسمانى ، نداى آماده باش منتظران مهدى آل محمد عليهم السلام است .
نداى آسمانى ، نداى اقتدار مستضعفين بر روى زمين است .
نداى آسمانى ، پايان بخش شب تاريك ظلم و گناه و جنايت است .
نداى آسمانى ، مژده حاكميت اهل عليهم السلام بر روى زمين است .
نداى آسمانى ، اذان صبح ظهور است كه از روزى روشن ، دلنشين و الهى خبر مى دهد. روزى كه مظلوميت آل محمد عليهم السلام پايان مى يابد، شيعه از انزوا خارج مى شود و دين خدا به بهترين شكل خود در تمام ابعاد زندگى مردم تجلى مى يابد.
ويژگى هاى نداهاى آسمانى
نداهاى آسمان ويژگى خاص خود را دارند كه به اختصار آنها را مورد بحث قرار مى دهيم .
1- تعدّد
نداهاى متعددى از سوى جبرئيل و فرشته هاى ديگر در آسمان طنين انداز مى شود كه برخى كلى بوده و بعضى به ويژگى هاى امام مهدى عليه السلام و مكان ظهور او يا برخى تحولات اشاره دارند. از روايات استفاده مى شود كه اين نداها در ماه هاى رجب ، رمضان ، شوال و محرم مى باشند و چه بسا جند مرتبه در هر يك از زمان هاى ياد شده تكرار شوند.
2- وضوح بين المللى
نداهاى آسمانى براى همه مفهومند و كسى نيست كه آنها نشنوند يا درك نكند. زراره گويد: امام صادق عليه السلام فرمود:
منادى به اسم قائم ندا مى دهد. عرض كردم به طور عام يا خاص ؟ فرمود: عام است و هر قومى آن را به زبان خود مى شنود.
اين يكى از معجزات الهى است كه در يك لحظه جمله اى در سراسر جهان و به همه زبان هاى مردم عالم پخش مى شود و همه آن را درك مى كنند. برخى خواسته اند عمومى بودن نداها را به گونه اى توجيه كنند كه اين نداها با يك زبان باشد كه توسط خبرنگارها ترجمه و به دنيا مخابره گردد امّا اين توجيه خلاف ظاهر روايات است .
3- شدت و قوت
نداهاى آسمانى از چنان شدت و قوّتى برخوردارند كه كسى از شنيدن آنها مستثنا نمى شود. اگر كسى خواب باشد بيدار مى شود و اگر بيدار باشد وحششت زده مى شود. حتى دختران عفيفه بدون اختيار از سراپرده خود بيرون مى آيند تا اين صوت شگفت انگيز و استثنايى را پى گيرى كنند. و بالاتر اين كه هر موجود زنده اى از جن و ملك و موجودات زنده ديگر از شنيدن آن به شدت متاءثر مى شوند. ابو بصير گويد:
امام صادق عليه السلام فرمود:
قائم قيام نمى كند تا اين كه اسم او در شب بيست و سوم ماه رمضان كه برابر شب جمعه است در آسمان طنين انداز گردد. عرض كردم : به چه نامى ندا داده مى شود؟ حضرت فرمود: به اسم او پدرش : ((آگاه باشيد كه فلان بن فلان ، قائم آل محمد عليهم السلام ظاهر شد. سخن او را بشنويد و اطاعت كنيد.)) در آن هنگام چيزى از خلق خدا كه زنده است باقى نمى ماند مگر اين كه صيحه آسمانى را مى شنود. پس انسان خواب ، بيدار مى شود و به صحن خانه خود مى آيد و دوشيزگان از سراپرده خود خارج مى شوند و قائم هم از ندايى كه مى شنود خروج مى كند و اين صوت ، صداى جبرئيل است .

4- تنوع
نداهاى آسمانى محتواى مختلفى دارند و با الفاظ متفاوتى در آسمان طنين انداز مى شوند كه به برخى از آنها اشاره گرديد و به بعضى ديگر نيز اشاره مى كنيم . البته برخى نداها صرفا براى اعلام ظهور حجّت خدا هستند امّا برخى براى اعلام حقانيت و بعضى ديگر بيانگر قيام او و يا اطاعت از آن حضرت مى باشند. امام رضا عليه السلام فرمود:
در ماه رجب سه ندا در آسمان طنين انداز مى شود. يكى مى گويد:
الا لعنة اللّه على الظّالمين
و منادى دوم مى گويد:
ازفت الازفة يا معشر المؤمنين
اى گروه مؤمنين آن حادثه نزديك فرا رسيد.
و منادى سوم گويد:
انّ اللّه بعث فلانا فاسمعوا له و اطيعوا.
خداوند ((مهدى )) را بر انگيخت ، به او گوش فرا دهيد و از او اطاعت نماييد.
امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
وقتى منادى از آسمان ندا دهد: حق با آل محمد عليهم السلام است ، در اين هنگام مهدى بر سر زبان ها آيد.
هم چنين امام رضا عليه السلام درباره امام مهدى عليه السلام مى فرمايد:
او كسى است كه منادى از آسمان براى او ندا مى دهد كه همه مردم مى شنوند:
الا انّ حجّة اللّه قد ظهر عند بيت اللّه فاتّبعوه ، فانّ الحق معه و فيه .
آگاه باشيد كه حجّت خدا در خانه خدا ظهور كرد، او را اطاعت كنيد، به راستى كه حق با او و در اوست .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:
وقتى زمان خروج قائم فرا مى رسد ندا كننده اى از آسمان ندا مى دهد:
ايّها الناس : انّ اللّه قطع عنكم مدّة الجبّارين و ولىّ الامر خير امّة محمّد صلى اللّه عليه و آله فالحقوا بمكّة
اى مردم ! خداوند سلطه خود كامگان را از شما برداشت و حكومت را، بهترين امت محمد صلى اللّه عليه و آله به دست گرفت ؛ خود را به مكّه رسانيد.
نكته مهمى كه در كنار نداهاى آسمانى وجود دارد شك و ترديدى است كه شيطان در دل مردم مى اندازد. امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
در اوّل روز، نداى آسمانى بلند مى شود كه بدانيد حق با على و شيعه اوست . سپس ابليس در آخر شب از زمين ندا مى دهد: آگاه باشيد كه حق با عثمان ((سفيانى )) و شيعه اوست و در اين جاست كه عدّه اى در شك و ترديد قرار مى گيرند.
يكى از عوامل مخالفت با امام مهدى عليه السلام همين نداى شيطانى است كه عدّهاى را به ترديد مى اندازد و آنها را در برابر امام عليه السلام به مخالفت وا مى دارد. زراره گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم : چه كسى با قائم مخالفت مى كند در حالى كه نام او برده مى شود؟ فرمود: ابليس ‍ آنها را رها نمى كند تا اين كه در پايان شب نداى مى دهد و مردم را به شك
مى اندازد.
البته حق معلوم است زيرا نداى جبرئيل در آسمان مى پيچد و نداى ابليس ‍ از زمين بر مى خيزد. از طرفى نداى حق دل نشين و مطابق رواياتى است كه از معصومين عليهم السلام وارد شده است و نداى ابليس بر خلاف آنهاست . امّا كسانى كه از دلى بيمار برخوردارند نداى ابليس را پى گيرى مى كنند و به آن دامن مى زنند تا بلكه بتوانند با كفر جهانى و عامل آن كه سفيانى است همراهى كرده و عدّه اى را به انحراف بكشانند.
د) قتل نفس زكيه
قتل نفس زكيه ، پانزده شب قبل از قيام مصلح جهان روى مى دهد. امّا اين كه او كيست و چگونه و براى چه كشته مى شود، امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
قائم عليه السلام به اصحاب خود مى فرمايد: مردم مكّه مرا نمى خواهند امّا من كسى را به سوى آنها مى فرستم تا آن گونه كه سزاوار مثل من است بر آنها اتمام حجّت كند. آن گاه مردى از اصحاب خود را فرا مى خواند و به او مى فرمايد: به مكّه برو و بگو: اى اهل مكّه ! من فرستاده فلان ((مهدى )) به سوى شما هستم و مى فرمايد: ما اهل بيت رحمت و معدن رسالت و خلافتيم ، ما از فرزندان محمد و پيامبرانيم كه مورد ظلم و آزار و قهر قرار گرفتيم و حق ما از زمانى كه پيامبر ما رحلت كرد تا امروز از ما گرفته شد. پس ‍ ما براى گرفتن حق خود از شما يارى مى خواهيم و شما هم ما را يارى كنيد. وقتى اين جوان سخنان او را نزد اهل مكّه بيان مى كند به او حمله كرده و در بين ركن و مقام سر از تن او جدا مى كنند و اين همان نفس زكيه است .

و در حديث ديگرى مى فرمايد:جوانى از آل محمد صلى اللّه عليه و آله در بين ركن و مقام كشته مى شود كه اسم او محمد بن الحسن ، نفس زكيه است .
منظور از نفس زكيه انسانى پاك و بى گناه است . زيرا مردم مكّه بدون هيچ عذرى او را به قتل مى رسانند و در واقع جنگ نه از سوى امام عليه السلام كه از سوى مردم مكّه آغاز مى گردد. گويا محمد بن الحسن اولين شهيد قيام جهانى حضرت مهدى عليه السلام است كه شهادتش يادآور شهادت فرستاده امام حسين عليه السلام يعنى مسلم بن عقيل است و همان گونه كه مسلم ، از برگزيدگان ياران امام حسين عليه السلام بود، محمد بن الحسن هم از ياران برازنده امام مهدى عليه السلام است كه او را براى اين ماءموريت انتخاب مى كند. نفس زكيه از جوانان برومند و خود ساخته اى است كه يك عمر، خود را براى اين ماموريت الهى آماده مى كند و ضمن كسب توفيق پيش گامى در قيام امام مهدى عليه السلام اگويى شايسته براى جوانان حق طلب مسلمان مى گردد. درود خدا بر او باد.
ه ) فرو رفتن سپاه سفيانى در زمين
يكى از نشانه هاى حتمى ظهور امام عصر عليه السلام فرو رفتن سپاه سفيانى در بيابان هاى بين مكّه و مدينه است . وقتى سفيانى از ظهور حضرت مهدى عليه السلام آگاه مى گردد، سپاهى به سوى او در مدينه مى فرستد تا با كشتن آن حضرت ختم مهدويت را اعلام كند. به نظر مى رسد اين خواسته همه استعمارگران و مخالفان و معاندان قدرتمند هنگامه ظهور است كه ناكام مى ماند. وقتى سپاه اعزامى سفيانى به مدينه مى رسند مى فهمند كه حضرت مهدى عليه اسلام به مكّه رفته است . از اين رو راهى مكّه مى شوند تا با او وارد جنگ شوند. امّا به جز دو نفر از آنها همه در دشت ميان مدينه و مكّه در زمين فرو مى روند. البته فرو رفتن لشكر سفيانى يك حادثه عادى نيست بلكه به فرمان خدا آنها را در خود فرو مى برد تا اراده الهى بر دشمنان آشكار گردد. امام صادق عليه السلام فرمود:
سالار ما قائم عليه السلام بر ديوار كعبه تكيه مى دهد آن گاه مردى كه چهره اش به عقب برگشته است نزد او مى آيد و مى گويد: اى سرور من ! بشارتى براى شما دارم . فرشته اى به من دستور داده است كه نزد شما بيايم و هلاكت سپاه سفيانى را بشارت دهم . قائم عليه السلام به او مى فرمايد: ماجراى خود و برادرت را بيان كن .
آن مرد مى گويد: من و برادرم در لشكر سفيانى بوديم و همه جا از دمشق تا بغداد را خراب كرديم و تل خاكى باقى گذارديم . كوفه و مدينه را هم ويران كرديم و منبر پيامبر صلى اللّه و عيله و آله را هم شكستيم و مركب هاى خود را در مسجد رسول اللّه بستيم . از آنجا براى تخريب خانه خدا و كشتن اهل آن خارج شديم . امّا به دشت پهنى رسيديم كه استراحت كنيم ، ناگاه كسى ندا داد؛ اى بيابان ! ستمكاران را نابود گردان . در اين هنگام زمين گشوده شد و تمام سپاه را بلعيد و به خدا قسم كسى جز من و برادرم بر روى زمين باقى نماند. فرشته اى بر صورت ما زد و چهره ما چنان كه مى بينيد برگشت و به برادرم گفت : واى بر تو! به سوى سفيانى در دمشق برو و او را از ظهور مهدى آل محمد عليهم السلام با خبر كن و بگو خداوند سپاهت را در ميان مكّه و مدينه نابود ساخت . وبه من گفت : تو هم به مكّه نزد مهدى برو و او را به هلاكت ستمكاران بشارت ده و به دست او توبه كن كه از تو مى پذيرد. آن گاه فائم عليه السلام با دست خود بر چهره او مى كشد و به حال اوّل باز مى گردد و با او بيعت مى كند و جزء يارانش مى گردد.



نوشته شده در دو شنبه 21 شهريور 1390ساعت 14:24 توسط سجاد| |
برچسب ها: علایم علایم حتمی ظهور پنچ علایم ظهور

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin